برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان سوگند جان pdf از زینب قشقایی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان زینب قشقایی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان سوگند جان
دختری که در زندگیاش مشکلات زیادی را تحمل مـیکند اما ناامـیـد نمـیشود
در مـیـدان مـیماند تا روزیکه مشکلات را از پا درآورد
دختری که در ناز و نعمت بزرگ شـده است اما قوی بودن را هم بلد است!
دختری که با مرگ پدر بیپناهی را…
بیحامـی بودن را تجربه مـیکند؛ اما کم نمـیآورد
دختری که دلتنگ مـیشود اما خم به ابرو نمـی آورد
دختری که برای آیندهی روشن تلاش مـیکند
دختری که در کمال ناباوری عاشق پسری از جنس مهربانی و وفاداری مـیشود
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان خدمتکـار هات من
قسمت اول رمان سوگند جان
نزدیک های ساعت دوازده ظهر بود که از خـواب بیـدار شـدم
از تخت پایین اومدم وسمت دستشویی رفتم تا آبی به دست و صورتم
بزنم
خستگی دیشب هنوز تـو تنم مونده بود اما چاره ایی نداشتم بایـد بیـدار مـی
شـدم
تـو فکر بودم ، فکر اینکه ماه دیگـه کنکور داشتم ولی هنوز خـودم رو
کـامل آماده نکرده بودم
تـو همـین فکرها بودم و حرص مـی خـوردم که صدای تلفن اومد
زیر لب غر مـی زدم و بد و بیراه مـی گفتم به اونی که این ساعت به من
زنگ زده گوشی روبرداشتم ،
قبل از اینکه جوابی بدم صدای هستی اومد که طبق معمول بدون سالم و
احوالپرسی شروع کرد به حرف زدن
-ساعت ۶ مـیام دنبالت که بریم
گفتم :
– باشـه
یکم دیگـه حرف زدیم و تلفن رو قطع کردم
زمان زیادی نمونده بود بایـد خـودم رو برای ساعت ۶ آماده مـیکردم
اول رفتم سمت کمد لباس ها تا برای تـولد دنیا یکیش رو انتخاب کنم
همه ی لباس ها رو یه بار برانداز کردم اما هیچ کدوم برای امشب به
دلم نمـی نشست
بایـد یه لباسی
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید