دانلود رمان جاده سیب های وحشی (دو فصل) از دنیا با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
این رمان زندگی چهار دختر که دوستان دوران دانشگاه هم هستند را روایت می کند. رمان از زبان دیدار، نوا، حریر و فرانک همچنین، رضا و آرمان دو تا از شخصیت های مرد داستان روایت می شود. جاده ی سیب روایت گر مسیر انتخاباتِ درست و نادرستی ست که انسان ها در مسیر پر فراز و نشیب زندگی برای رسیدن به مقصدی نامعلوم در پیش می گیرند، غافل از اینکه عواقب تصمیمات خیلی زودتر از چیزی که فکر می کنند به سراغشان می آیند…
خلاصه رمان جاده سیب های وحشی
آرام خندیدم و از خانه بیرون آمدم. کشیدگی لب هایم دوام چندانی نداشت. نفسم را بیرون فرستادم و به سمت پارکینگ رفتم. از این بیشتر نمی توانست همه چیز در هم گره بخورد. اوضاع دیدار به قدر کافی خراب بود. فرانک هم که معلوم نبود دارد با خودش و زندگی اش چه غلطی می کند و حریر… دخترک سر به هوای من. اگر دست من بود جلوی عاشق شدن این یکی را حتما می گرفتم. سوار شدم و کیف و کلاسورم را روی صندلی شاگرد انداختم. ریموت درب پارکینگ را زدم و تا باز شدنش پیام هایم را چک کردم.
باید حتما سری به پیروز می زدم. او هم اوضاع خوبی نداشت. کم کسی را از دست نداده بود. هنوز هم باور کردنش سخت بود. پیام های تبلیغاتی رسیده را پاک کردم و گوشی را هم روی کیف و کلاسورم انداختم. عینک آفتابی ام را از داخل داشبورد برداشتم و به چشم زدم. آینه را تنظیم کردم و بعد از بستن کمربند از پارکینگ بیرون آمدم. هنوز به خیابان نپیچیده بودم که سایه ای نه چندان محو اما به شدت کدر از گوشه ی چشمم گذشت. ناخواسته پا روی ترمز کوبیدم. سرم را آرام به چپ چرخاندم.
مردی لب جوب نشسته و با دست هایش سر خم مانده اش را مهار کرده بود. باید به خودش بودنش شک می کردم اما وقتی از گوشه ی چشم هم او را شناخته بودم… اخم هایم را برای خودم درهم کردم. دست هایم دور فرمان مشت شدند. حال سرش را بلند کرده و نگاهم می کرد. جز در مراسم خاکسپاری دیگر در این مدت او را ندیده بودم. او هم دست کمی از دیدار نداشت. اوضاع ظاهری اش در یک کلام افتضاح بود. توی آینه نگاهی به اخم های درهم پیچیده ام انداختم. روبه رویی با دستان آخرین چیزی بود که تحملش را داشتم….