خلاصه کتاب:
سوفی فرزند نامشروع یک اشراف زاده است که بعد از مرگ پدر، مجبور به خدمتکاری نامادریاش و دختران او میشود. بندیکت بریجرتون جوانی جذاب، ثروتمند و اشرافی است که در جشنی با سوفی در لباس مبدل روبهرو شده و فکر میکند او بانوی رویاهایش باشد و خواهان ازدواج با اوست… اما بندیک برای سوفی خدمتکار چه نقشی در نظر دارد؟ معشوقه!
خلاصه کتاب:
اون مثل یه مادهی شیمیایی میمونه که نمیتونی مجذوبش نشی. شهوانی، شیرین، و به طرز آزاردهندهای کامل بود وقتی که ۷ سال پیش ترکش کردم. بدنم، حسی که وقتی زیرم بود رو به یاد میاورد و دوباره اون رو میخواد. قلبم به یاد میآورد که چطوری شکسته و میخواد تا اونجا که ممکنه دورتر بشه. اما اون همه جا هست، منو آزار میده، شکنجهام میده، تمام دلایل منطقی رو نقض میکنه. من باید اون رو فراموش کنم، ادامه بدم و اون رو از قلب و ذهنم خارج کنم، اما برای انجامش باید برای اخرین بار اون رو داشته باشم.
با یه بوسه شروع شد. ما هرگز نمیخواستیم عاشق شیم. اما من ۱۷ سالم بودم و بی خیال و اون ۱۹ ساله بود، زیبا و ممنوع. خانوادههامون هرگز قبول نمیکردن... و من برای نجات آیندهاش قلبش رو شکستم. حالا پسری که ۷ سال پیش دوستش داشتم، مردیه که نمیتونم داشته باشم. اون به چیزی تبدیل شده که بدن من میخواد، قلب من میخواد... و نجابتم رو زیر سوال میبره.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بالوشاپ " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.