خلاصه کتاب:
رها مدتی پس از ازدواج با امیرصدرا موحد و چشیدن طعم یک زندگی خوب و راحت، زندگیش اش دچار تلاطم های عجیبی میشود و باید برای حراست و حفاظت از عشق نوپای بین خودش و همسرش تمام تلاشش را بکند، اما آیا موفق میشود و می تواند زندگی اش را حفظ کند؟ باید دید سرنوشت برای هرکدام چه خوابی دیده است.
خلاصه کتاب:
ریچل جونز نه به دنبال دردسر بود و نه به دنبال مردها بعد از فوت شوهرش گوشه ی عزلت برگزیده بود ولی در کال سابین هر دوی اینها رو پیدا کرد در یک شب داغ تابستونی که برای پیاده روی به ساحل رفته بود کال رو در حالی که کاملاً آشفته و زخمی بود و به سختی حس زنده بودن می کرد پیدا کرد و دست سرنوشت خواب تازه ای براش دیده بود. اون وارد زندگی ریچل شد حس محافظتی ریچل بهش می گفت به اون کمک کنه ولی ریچل هیچ چیزی از هویت اون نمی دونست عشقی که ما بینشون جوونه زد به کال کمک کرد زخم هاش رو درمان کنه ولی در حالی که ریچل عاشق اون میشد زندگی خودش رو در خطری می انداخت که در اطراف کال در جریان بود و وقتی که دوباره سرنوشت اونا رو به هم نزدیک کرد آیا اونا میتونن این دفعه از هم جدا بمونن؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بالوشاپ " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.